مهدیارمهدیار، تا این لحظه: 10 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

عشق من و بابایی

17 هفتگی

سلام عزیز دلم.مامان فدات شه.خیلی وقته وقت نکردم بیام برات بنویسم بس که شلوغی میکنی.کوچولوی من بزرگ شدی و اداهات شیرینتر.چند وقته با دستای کوچولوت بازی میکنی.نگاشون میکنی.با انگشتات بازی میکنی بعد میبری تو دهنت محکم دستات و مک میزنی طوری که عق میزنی.من قربونت برم عق زدنت چیه؟دستای خودته.وقتی از چیزی خوشت بیاد دستت و دراز میکنی بگیری.وقتی باهات حرف میزنم قرقر خرخر میکنی محکم جیغ میکشی.منم میگم سرم داد نزن چند وقته شبا ساعت به ساعت بیدار میشی.نمیدونم چرا؟بعضی وقتا از خستگی گریم میگیره.ولی وقتی شیر خوردنت و نگا میکنم تموم خستگیم در میره.دو روزه هم عادت پیدا کردی ساعت 3 میخوابی.خیلی خسته میشم.انشالله بزر گ میشی اقا میشی زحمتهای مامان جبران میش...
9 دی 1392
1